tml> کاربر گرامی ســلام : برای شادی روح برادران جوانم(نعمت و مسعود رحیـــم زاده)وخواهر جوان سفر کرده ام سمیه رحیم زاده صلواتی عنایت بفرماtext describing the image بازی سرنوشت

باز هم من و شب و دلتنگي
اي چرخ گردون
چه بيرحمانه ميزني مرا
و چه وحشيانه ميكشي دلم را
و چه مظلومانه ميگريم من
من محكوم هر شب طناب دار تو ام
معصوم ترين محكوم تاريخ
بي هيچ گناه و بي هيچ دفاعي
محكوم ميكني مرا و معدوم ميكني مرا
و آخرين خواسته ام مجالي براي گريستن است
و اماني براي باريدن
ذره ذره آب مي شود  دلم
و قطره قطره ميچكد از چشمانم
و چه بي احساس مينگري اشكهايم را
و چه پيروزمندانه ميخندي به خم شدنم ، به شكستنم ، به پوسيدنم
سپيده ميدمد و من بار دگر از دستان بيرحمت ميگريزم
ولي اين پايان راه نيست
بازي سرنوشت را تو ميگرداني
و من چه معصومانه ميلرزم از ترس رسيدن شبي ديگر




موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهاروایات وداستـــــــان هانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)
برچسب‌ها: بازی سرنوشت

تاريخ : سه شنبه 7 ارديبهشت 1395 | 7:20 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.